مطرب عشق عجب ساز و نوایی دارد/نقش هر نغمه که زد راه به جایی دارد

عالم از ناله عشاق مبادا خالی/که خوش آهنگ و فرح بخش هوایی دارد

پیر دردی کش ما گر چه ندارد زر و زور/خوش عطابخش و خطاپوش خدایی دارد

محترم دار دلم کاین مگس قندپرست/تا هواخواه تو شد فر همایی دارد

از عدالت نبود دور گرش پرسد حال/پادشاهی که به همسایه گدایی دارد

اشک خونین بنمودم به طبیبان گفتند/درد عشق است و جگرسوز دوایی دارد

ستم از غمزه میاموز که در مذهب عشق/هر عمل اجری و هر کرده جزایی دارد

نغز گفت آن بت ترسابچه باده پرست/شادی روی کسی خور که صفایی دارد

خسروا حافظ درگاه نشین فاتحه خواند/و از زبان تو تمنای دعایی دارد




غزل شماره ۱۲۳
2 امتیاز + / 0 امتیاز - 1391/12/04 - 00:03 در شعر و داستان